قلعه ي خون آشام
محلي براي خوش گذراني و تفريح خون آشامان دنيا......
افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده میآمدند. آنها در دست خود قاشقهایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دستهها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی میتوانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دستهها از بازوهایشان بلندتر بود، نمیتوانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند…
نظرات شما عزیزان:
خیلی باحال بود . مرسی .
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!
((تخمین زده شده که 93% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد. ولی اگر شما جزء آن 7% باقی مانده می باشید، این پیام را با تیتر 7% ارسال کنید..
GOLD VAMPIRE: باشه
VAMPIRE GIRL : خواهش :)
VAMPIRES QUEEN:
VAMPIRES QUEEN: كار خوبي ميكني :)))
من گفتم حکایت جالب و اموزنده ای بود یعنی شما از جایی خوندید و اینجا حکایتش کردید یعنی بازگوییش کردید
آفرین
VAMPIRES QUEEN: من ننوشتمش
تنکس
خواخش :))))))
سلام
خواهش
برچسبها:
قالب ساز آنلاین |